سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]

لاابالی
خانه | ارتباط با لاابالی مدیریتبازدید امروز:2بازدید دیروز:12تعداد کل بازدید:67740

 :: 88/3/27::  6:31 عصر

یه بغضی داره گلوم رو می­فشره ... احساس می کنم کسی داره مجبورم می­کنه که کاری رو مخالف خواسته­م انجام بدم. هر چند هیچ تغییری در برنامه روزانه­م صورت نگرفته و همه چیز مثل قبله، اما احساس می کنم همه کارهام زورکیه! واسه همین اصلا دست و دلم به کار نمیره و اعصابم مشوشه.

روزهای سخت تو زندگیم زیاد گذروندم؛ الان هم چندین مساله هستند که با هم، آزارن می دن! ولی اونچه که من رو مشوش کرده و داره خفه­م می کنه، اینه که احساس می کنم جبر بر تمام زندگی­م سایه انداخته. انگار هر اتفاقی که تا الان تو زندگیم افتاده تحت سایه جبر بوده و من فقط یک مهره بودم و چون غافل بودم، موفقیت ها و شکست ها رو برای خودم ثبت می کردم.

چقدر احساس بدیه! مثل احساس پوچی می مونه ...

یعنی همه این احساسات واسه فنا شدن دموکراسیه؟!
مگه دموکراسی چی بوده که وقتی دارن ازم میگیرن انقدر حالت خفگی بم دست داده؟!

شما هم همین احساس رو دارید؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ